اشکال ناتمامی
اشکال زیستن رو به سادگی بی وقفه ای دارند.فکرها و لبه های پیچیده ی زندگی تراش می خورند و زیستن ساده ای به جا می ماند مثل سنگ های رودخانه که گرد و بی گوشه اند مثل آنچه خارج از هنر اتفاق می افتد.اشکال پیچیده مثل برخورد تصادفی قلمو با بوم خلق می شوند مثل دیدار اسپرمازوتوئیدهای پدر با عقول زن مثل دیداری از پیش برنامه ریزی شده که با تصادف معشوقه ی ماجرا به… می رود.
+ نوشته شده در جمعه پانزدهم شهریور ۱۳۸۷ ساعت توسط مسعود تارانتاش
|