به علت استفاده از نیم فاصله، لطفا از مرورگر اینترنت اکسپلورر برای خواندن متن حاضر استفاده کنید. نیم فاصله در سایر مرورگرها به درستی نمایش داده نمي­شود.

«خواب زمستانی» هفتمین فیلم بلند «نوری بیلگه جیلان» کارگردان اهل کشور ترکیه است. فیلمنامة این اثر سه ساعت و شانزده دقیقه­ای بر اساس برداشت­های آزادی از برخی داستان­های کوتاه چخوف (با تاکید بر آثاری چون "the wife" و "excellent  people") نوشته شده است. این فیلم محصول مشترک کشورهای ترکیه، فرانسه و آلمان است و در سال 2014 میلادی ساخته شده. خواب زمستانی در جشنوارة فیلم کن 2014 (شصت و هفتمین دوره) جایزة نخل طلایی بهترین فیلم را برای سازندگان آن به ارمغان آورد.

خواب زمستانی داستان بازیگر بازنشستة تئاتر به نام آیدین (با بازی "Haluk Bilginer" ) را روایت می­کند. او هتلی کوچک به نام اتللو را، در ناحیة کوهستانی آناتولی مرکزی، اداره می­کند و به همراه همسر جوانش نیهال (با بازی "Melisa Sözen" )، خواهرش نیجلا (با بازی "Demet Akbağ" ) و مباشرش (هدایت) و همسر مباشر (فاطمه) در آنجا زندگی می­کنند. نام آیدین به زبان ترکی به معنای روشن، واضح، شفاف و تلویحا به معنای انسان اهل تفکر و یا روشن فکر نیز هست، و در این فیلم نمایندة طبقة نسبتا مرفه (فرزند یکی از بزرگ مالکان قدیمی منطقه)، تحصیل کرده و روشنفکری است که گویا همانند تیپ روشنفکرانی که از جامعة شهری (استامبول) گریخته­اند و دوران میانسالی خود را در انزوای خود خواسته در سرزمین پدری­شان سپری می­کنند، آشفته و ناراضی است. او زمان خود را با نوشتن مقاله­های هفتگی برای نشریه­ای، به قول خواهرش نیجلا کم مایه و کم خواننده، سپری می­کند. در ابتدای فیلم اشاره­هایی وجود دارد که از گذشتة موفق آیدین حکایت می­کند (بر روی دیوار اتاق کار آیدین پوستری از نمایش «آنتونیوس و کلئوپاترا» دیده می­شود، که در آن آیدین نقش آنتیوس را بازی می­کند. این اجرا در دنیای خارج از فیلم نیز وجود دارد که در آن بازیگر نقش آیدین ایفای نقش نموده و در فستیوال بین­المللی بزرگداشت شکسپیر در سال 2012 میلادی در لندن به روی صحنه رفته است. البته اشاره­های دیگری نیز به شکسپیر در این فیلم به چشم می­خورد، از جمله نام هتل و نیز گفت و شنودهایی که میان آیدن و لونت، معلم مدرسه، برقرار می­شود). اما در ادامه مخاطب متوجه می­شود که آیدین منتقد گذشته نیز هست و برخلاف تیپ بسیاری از روشنفکرانی از این دست که در فیلم­های مختلف به تصویر کشیده می­شوند با روایتی نوستالژیک و به دیدة حسرت به گذشته رجعت نمی­کند (مانند شخصیت نامدار، با ایفای نقش رضا کیانیان، در فیلم خاک آشنا، ساختة بهمن فرمان آرا).

روابط آیدین با همسرش بسیار سرد است، همچنین نیجلا که در آستانة میانسالی به تازگی طلاق را تجربه کرده است از تردید و بدگمانی شدیدی نسبت به اطرافیان خود، رنج می­برد، و به بهانه­های مختلف وارد گفت و شنودهای کنایه آمیز و تلخی با آیدین و نیهال می­شود. او رخوت و بی عملی خود را با اشتغال به کار فکری و نیز طرح گزاره­هایی چون « مقاومت نکردن در برابر شرارت» با اطرافیان، برای خود توجیه می­کند، و اغلب گفت و شنودها در سایة تردید و بدگمانی به کدورت و سرباز زدن کینه­های کهنه ختم می­شود. روابط انسان­ها در این فیلم مانند آب و هوای زمستانی حاکم بر فضای فیلم، سرد، و دائما در حال دگرگونی است، و گویا هتل در دل کوهستان دور افتاده و پوشیده از برف برای شخصت­های اصلی و مسافرانش تبدیل به سرپناهی شده­ که راه گریزی از آن نیست و مصاحبت­های ناخواستة شخصیت­ها تبدیل به محرکی برای برون­ریزی کینه­ها از سر ناچاری­ شده است.

هدف نوشتار حاضر نقد یا توصیة شما به دیدن یا ندیدن این محصول فاخر سینمای ترکیه نیست. با مرور کوتاهی در منابع مختلف متوجه خواهید شد تحسین­ها و انتقادهای مختلفی متوجه این فیلم است. من نیز برای نوشتن سطرهای حاضر همین کار را کردم. برخی آن را بسیار طولانی، کسل کننده و روشنفکر نما توصیف می­کنند (در گفتگویی که چند ماه پیش با یکی از کارگردان­های جوان و موفق ترکیه، به نام "Metin Akdemir "داشتم از انتقادهای مختلفی که در کشور ترکیه متوجه این فیلم است برایم گفت، متین که در کارنامة حرفه­ای خود فیلم­های کوتاه و موفقی چون "ben geldim gidiyorum " به معنای «من آمدم میروم» را ثبت نموده است، اذعان می­کند این فیلم از معدود آثاری است که نتوانسته تا آخر به تماشا بنشیند و در میانة راه رهایش کرده است. او اصرار عجیب جیلان به بازنمایی اندیشه­ها و سبک سینمایی کارگردان­های بزرگی چون تارکوفسکی و بلاتار در سینمای ترکیه را در دو فیلم آخرش، یعنی روزی روزگاری در آناتولی و خواب زمستانی، نمی­پسندد و این جریان را بازتاب نوعی تب روشنفکر نمایی در سینمای ترکیه می­داند). این فیلم از فهرست نامزدهای نهایی بهترین فیلم خارجی اسکار امسال نیز خط خورد. در سوی دیگر ماجرا این فیلم مورد تحسین بسیاری قرار گرفته است. از جمله برخی مجلات معتبر سینمایی که آنرا در فهرست ده فیلم برتر سال 2014 میلادی قرار داده­اند (به جز مجلة کایه دو سینما) و نیز جایزة نخل طلای بهترین فیلم شصت و هفتمین دورة جشنوارة کن شاهدی بر این مدعا است.

در این فیلم مانند بسیاری از آثار چخوف کنش چشمگیری اتفاق نمی­افتد. قهرمان و ضدقهرمان ماجرا همواره خاکستری، در حال جابجا شدن و مردد هستند، و ماجرا به چند بزنگاه درونی در شخصیت­ها ختم می­شود. سرمایی که در مغز استخوان فیلم نفوذ کرده، در روابط میان افراد خانواده، میان خان زاده و مباشرش، میان مردم روستا، میان فرادستان و فرودستان و همه و همه حاکم است. شخصیت­هایی که همه مقصرند ولی هیچ­کدام مقصر نیستند. این تصویر مهلکی است که جیلان از تنهایی و رخوت انسان در این فیلم به شما ارائه می­دهد. هدف نوشتار حاضر بهانه­ای برای طرح قسمتی از گفت و شنودهای این فیلم است که در یک سوم پایانی فیلم در مشاجره­ای بین نیهال و آیدین شکل می­گیرد، و نظر مرا به خود جلب نمود. هر چند این مضمون بارها به انحای مختلف تکرار شده است.

آیدین که تصور می­کند از نیهال با تجربه­تر است و همواره در جای جای فیلم در بوق اخلاق و وجدان می­دمد، به او توصیه می­کند آدم­های صاحب وجدان، درستکار و با اخلاق را در کاری که شروع کرده است دور هم جمع کند و به او تذکر می­دهد که روزی به مفهوم توصیه­های وی پی خواهد برد؛ نیهال در پاسخ می­گوید:

- وجدان، اخلاق، ایده آل، درستکار بودن، هدف داشتن در زندگی.

- هیچ موقع این حرفها از دهانت فرو نمیوفتن.

- وقتي ميخواي به يکي آسيب بزني، خرابش کني و تحقيرش کني، همیشه همین حرفها رو میزنی.

- اما به نظر من...

- وقتی آدمی از این کلمات اینهمه استفاده می­کنه...

- در اصل باید به خود اون آدم شک کرد.

ممنون از همراهی شما در روزهای پایانی خواب زمستانی طبیعت. سال 1394 خورشیدی شاد و سلامتی برای شما عزیزان آرزو دارم.